به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس:
بی شک شکلگیری جریان تئاتر جنگ در کشورمان متأثر از وقایع دفاع مقدس است. این امر اگر چه در ابتدای پیدایش جریان تئاتر دفاع مقدس، کاملاً طبیعی به نظر میرسید و نوعی واکنش منطقی نسبت به واقعهای اجتماعی به حساب میآمد، اما با نگاهی به ادامه روند این جریان و تحول مضامین نمایشهای جنگی در سالهای بعد بخصوص پس از جنگ همچنان شاهد وابستگی ادبیات نمایشی دفاع مقدس به شرایط و مقتضیات زمان از جنبههای مختلف اجتماعی، تاریخی و البته گاه سیاسیاست.
از این رو با «اعظم بروجردی» نمایشنامهنویس مطرح کشور که بیشتر فعالیت خود را با مضامین دفاع مقدس همراه کرده و تاکنون بیش از 40 نمایشنامه را در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده، به گفتوگو نشستیم تا نگاهی داشته باشیم به نقش نمایشنامهنویسی در انتقال مفاهیم دفاع مقدس به مخاطب جامعه امروز.
شما به عنوان یک نویسنده که در مناطق جنگی هم حضور داشتید قطعاً آثارتان براساس حقایق جنگ خلق شده. به نظرتان عنصر زمان چقدر میتواند در کمرنگ یا پررنگ شدن این آثار ایفای نقش کند؟
من و سایر نویسندگانی که دستی به قلم داریم، آنچه را به دست آوردهایم برگرفته از تجربیات و خاطراتی است که به خاطر آشنایی نزدیک با جنگ با تمام وجود حس و لمس کردهایم.
شاید خالی از فایده نباشد خاطراتم را مرور کنم. سال 64 بود که با بچههای دانشکده هنرهای زیبا در رشتههای مختلف، سفری به مناطق جنگی جنوب داشتیم. ابتدا در یک درمانگاه مستقر شدیم که قصد داشتند با نخستین ماشین ما را به عقب برگردانند اما ما درها را بستیم و با سماجت بالاخره آنان را مجبور کردیم ما را به مناطق جنگی ببرند و با هماهنگی دژبان به خرمشهر و آبادان و مناطقی که تا خط مقدم فاصله کمی داشت، رفتیم. 8 نفر بودیم؛ وقتی به مسجد جامع خرمشهر رسیدیم، هر کسی به فراخور هنر خود اثری را خلق کرد از نقاشی دیواری گرفته تا عکس و گزارش.
نکته اینجا است که هر کسی به تناسب هر میزان نزدیکی به واقعیت جنگ میتواند یک اثر خلق کند. شاید خلق اثر در آن لحظه رخ ندهد اما چون در وجود شخص نهفته شده به صورت تدریجی در آثار هنری، خودش را نشان میدهد و هر چقدر که فاصله از جنگ بیشتر شود آن تهنشینها که خیلیها تصور میکنند فراموش شده اند خود را نشان داده و تبدیل به یک اثر میشوند. حال هر چقدر فاصله ما با جنگ بیشتر شود خودش را به شکلهای متفاوت بیشتر نشان میدهد که همان شکل میتواند زاینده اشکال مختلف هنر باشد. نقطهای که شما را بهعنوان هنرمند و نویسنده ترغیب کرده و تخیلت را برای خلق یک اثر باز میکند.
چقدر کارهایتان از فضای جنگ و شخصیتهایی چون برادر شهیدتان یا حتی ننه زاغی که در منطقه جنگی با وی آشنا شدید، تأثیر گرفته است؟
ننه زاغی و برادرم به هر شکل ممکن در کارهای من دیده میشوند. در نمایشنامه «تندباد خیال» و... شخصیت ننه زاغی حضور دارد. این زن و نیز برادرم به اسمهای مختلف و به طور دائم در زندگی من هستند و اصلاً نمیتوانم شخصیت آنان را در نمایشنامههایم نادیده بگیرم چرا که با روحم عجین شدهاند. هرچند دم دست نیستند اما وقتی خاطرات را زیر و رو میکنی، انگار آنان زندهتر میشوند.
به تعبیری افرادی که کار هنری میکنند، با داشتن تجربیات خام میتوانند مانند موم به آنان، شکل و فرم دهند و اثری را از این شخصیتها در کارهای مختلف به اشکال گوناگون خلق کنند. به اعتقاد من، همه شهدا به نوعی به برادر من شبیه هستند که هر یک ذهنم را به نوعی تسخیر کردهاند.
ë فکر نمیکنید ساختار تئاتر دفاع مقدس بعد از سه دهه باید به گونهای باشد که از سوی مخاطب خاص به سمت تماشاگر عام نیز حرکت داشته باشد؟
دقیقاً همین طور است که گفتید. ابتدا اشاره کنم که نمایشنامههای خارجی به دو دلیل مورد پسند هستند. اول به خاطر نوع ساختار و شخصیتپردازی در نمایشنامهها است که به دلیل نزدیکی شخصیتهای موجود در نمایشنامه به افراد جامعه و قابل لمس بودن آن و نزدیک بودن به زندگی روزمره است و دوم وجود کلاس کار برای هنرمندان، این کارها بیشتر مورد توجه این قشر است.
اما در نمایشنامههای دفاع مقدس بیش از هر چیز به فطرت انسان بازمیگردد و شخصیتهای آن باید قابل لمس و حقیقی بوده تا باورپذیرتر باشد.
در هنر تئاتر تضاد وجود دارد، تضاد بین من و دیگری. حتی بین فرد با خودش. جنگ نیز همان جنگ است اما نوع و اشکال آن با هم متفاوت است. مشکل ما شکل نیست بلکه بازمیگردد به بافت درونی یک اثر که حائز اهمیت است.
ما هر چقدر بیشتر سمت زندگی نه به صورت شعاری بلکه قابل لمس و تجربه کردن برویم و عمق وقایع را بیشتر نشان دهیم، به نظرم میآید که مخاطبان نیز به این سمت گرایش بیشتری پیدا خواهند کرد و بهتر موضوع را میپذیرند و تحول را در خود ایجاد میکنند.
اینکه بگوییم تئاتر دفاع مقدس را یک قشر خاص میبینند، نه اینگونه نیست. اگر ساختار، شخصیتپردازی و جریان نمایش بخوبی ساخته و پرداخته شود، قطعاً باعث جلب مخاطب خواهد شد. کما اینکه این اتفاق افتاده است. این موضوع در سینما بارزتر است اما تئاتر به دلیل محدودیتها، همچنان برای جذب مخاطب جای کار دارد.
چگونه میتوان روی این محدودیتها کار کرد؟ چقدر دستتان باز است؟
منظورم از محدودیت از منظر خط قرمزها نبود. محدودیت از لحاظ کمبود سالن، تجهیزات و تماشاچی و... بود. در حالی که در سینما این محدودیتها کمتر به چشم میخورد.
خط قرمزها در حقیقت به وجدان انسانها بستگی دارد. ما باید آنچه را که خود دوست داریم و میپسندیم، برای دیگران منتشر کنیم نه اینکه آنچه موجی از انرژی منفی دارد و بر روح و روان افراد تأثیر میگذارد، نشر دهیم. نمایش چه در حوزه دفاع مقدس و چه سایر حوزهها همین گونه است.
ما نباید اتفاقات تلخ جنگ را خیلی پررنگ کنیم. از سویی باید به سمت جریانی که تعالی را به همراه دارد حرکت کنیم. نه اینکه با حرکتی اشتباه شخصیتهای دوران دفاع مقدس را پایین کشیده یا نفی کنیم. چرا که این کار یعنی سد کردن راه خدا.
به اعتقاد من، تئاتر یک نوع بازی است و همه ما در حال گذران کودکی خود در این دنیا هستیم. اما باید حواسمان به یک موضوع جمع باشد و آن اینکه خوب بازی کنیم و در بازی نارو نزنیم، تقلب نکنیم، دروغ نگوییم، همه جوانب را در نظر بگیریم و از یک بعد نگاه نکنیم. در بازیهایمان باید درستکار باشیم و نگاه متعالی برای خود و دیگران داشته باشیم.
این مسأله را در تئاتر دفاع مقدس نیز باید در نظر داشت. شاید یک نمایش خیلی هم خوب باشد اما نه تنها حقیقت جبههها مطرح نمیشود بلکه ریشه آن در حال زدن است که در شأن و مقام یک نمایش دفاع مقدس نیست. شاید یک نمایش باعث خنده و خوشایند مخاطب خود شود اما نباید ساختار و اندیشه ذهن و روان مخاطب را بشکند. چرا که ما این حق را نداریم خصوصاً که حدود 30 سال از جنگ فاصله گرفتهایم.
اشاره کردید که حقایق جبهه ها نمایش داده نمیشوند. به نظر میآید همین موضوع عاملی برای کلیشهای بودن، شعارزدگی در کارها وحتی افراط در اسطورهسازیها شود که عاملی برای گریز مخاطب با این نوع از تئاتر شود؟
ما یک نوع نمایش حماسی داریم که اصلاً جنس آن همین است که قهرمانسازی شود و یک نوع نمایش دیگر که به شخصیتپردازی براساس زندگی افراد معاصر میپردازد. به عقیده من، تئاتر دفاع مقدس باید تلفیقی از این دو نوع باشد نه اینکه اینقدر شعارزده باشیم که تئاتر حماسی لوث شود، بلکه باید به گونهای باشد که ضمن حفظ شأن و شخصیت حماسهسازان، آن را به جامعه معاصر خود با زبان هنر نزدیک کنیم نه باعث دلزدگی مخاطب شویم.
اگر افراد را به سه دسته تقسیم کنیم. یک دسته افرادی هستند که خوب و خللناپذیرند و کاملاً سفید هستند. دسته دوم کاملاً سیاه هستند که برگشتی به سوی سفیدی ندارند که این دو دسته بسیار کم هستند که شاید تنها 2 درصد جامعه را شامل شود و 98 درصد دیگر افراد خاکستری هستند. ما باید در شخصیتپردازی قهرمانان نمایشنامهها، خاکستری متمایل به سفیدی را نظر بگیریم.
هنر یک موضوع کلیشهای نیست. من بهعنوان هنرمند باید از تقلید بپرهیزم و شخصیتهایی را که خالق آن خودم هستم خلق کنم و اینجاست که نویسنده و هنرمند باید زحمت بکشد و اصولی را که باور دارد، پرورش دهد.
نسل امروز با دنیایی کاملاً متفاوت از نسل اول روبهرو است. حال برای انتقال مفاهیم و درک واقعیتهای جنگ از چه المانهایی برای ایجاد جذابیت و آشتی جوانان با این تئاتر باید بهره برد؟
همه اجزای یک جامعه به یکدیگر زنجیر هستند. تا فرهنگسازی صورت نگیرد و رشد ذهنی- روحی در مردم ایجاد نشود، آنان هم تمایل دارند نمایشهایی را ببینند که فقط بخندند حتی اگر هجو باشد. ما نباید از تئاتر خیلی انتظار داشته باشیم. این یک واقعیت است که به آن رسیدهام. در حقیقت این افراد عادی هستند که تئاتر میبینند و خودشان نیز بازیگر هستند و دوست دارند هم بازی کرده و هم بازی تماشا کنند. آنان به دنبال تنوع و شوخی در یک کار نمایشی هستند، چرا که اگر یک کار خیلی جدی و منطقی باشد و بخواهد حرف های فلسفی بزند، مخاطب خود را از دست میدهد. کما اینکه کارهای بزرگی اجرا شده که حرفی برای گفتن داشتهاند اما کسی از آن استقبال نکرده است.
بسته به شرایط روحی و عاطفی مخاطب، نمایش میتواند یک سر و شکل به خود بگیرد و برای جذب مخاطبان، یک نمایش می تواند لوازم جذابیت از جمله طنز و... در نظر بگیرد. به عبارتی باید به سلیقه مخاطب و خواسته آنان احترام گذاشت. به اعتقاد من، با گذشت سه دهه از فضایی که خیلیها به خاطر حفظ خاک وطن و آبروی کشور از جان خود و خانوادههایشان گذشتند و یک نسل درگیر جریانات و وقایع آن مقطع زمانی یعنی جنگ شدند، تئاتر دفاع مقدس حتی اگر قادر باشد نسل جوان را یک مقدار به نوع تفکر آن نسل و تجارب باقیمانده از نسل جنگ نزدیک کند، قدم بزرگی برداشته است. چه بسا باعث تفکر در جوانان راجع به زندگی و جامعهای که در آن زندگی میکنند و دنیایی که همه در حال داد و ستد هستند، شود و ببینند تفاوت زمین تا آسمان است.
منبع: روزنامه ایران